دوباره تو
دوباره عشق...
دوباره قلب خسته ای که هر نفس به یاد توست
و این زمین
و ان زمان که میخواند
دوباره من
دوباره تو
و افتابی که هر نفس رکوع وسجده من است
که هر بهار تازه را می راند از بغض و هوس
دوباره من دوباره تو
و این کویر...
که قبله وجودم است
که این سراب و ماسه ها تجلی وجودت است
دوباره من
ونامه ها که رفته اند به دست باد
و ان نگاه یآس تو که ساخته دیوار وغبار...
شعر منتشر شده متعلق به سال 86 می باشد 17 سالگی من
شام شیما...برچسب : نویسنده : 6sham-e-shimaf بازدید : 226